روحانیزدایی، نخستین دستاورد سلطنت رضاشاه
اگر چه توطئهگران بشدت مجازات شدند اما همه اینها تأکیدی بود بر سست بودن پایههای سلطنت پهلوی. تغییر مدام وزرا و «بحرانها» و ترمیم پیاپی کابینهها، در سالهای ۱۹۲۶ و ۱۹۲۷ از وضعیت ناپایدار سیاسی در آن زمان حکایت میکند. حتی در مجلس ششم- که مطابق خواستههای پهلوی «انتخاب شد»- و جولای ۱۹۲۶ کار خود را آغاز کرد، نشانههایی از استقلال رأی و تمرد از منویات ملوکانه دیده میشود.
برای فائق آمدن بر شرایط نابسامان و بیثبات سیاسی، فوریه ۱۹۲۷ دولتی روی کار آورده شد که ریاست اسمی آن با «مستوفیالممالک» بود اما تمام قدرت اجرایی در دست وزرای «سهگانهای» بود که تنها در مقابل شاه پاسخگو بودند. کنترل ارتش و دستگاه امنیتی نیز در دست شاه بود. تعیین این شورای «سه نفره»، نشان از آغاز تثبیت سلطنت پهلوی دارد. حتی با تغییر نخستوزیر، این شورای ۳ نفره که عبارت بودند از تیمورتاش، فیروز و داور، همچنان به کار خود ادامه میداد. ژوئن ۱۹۲۹ فیروز از پست خود عزل و سپس دستگیر شد اما ۲ نفر دیگر همچنان به کار خود ادامه دادند. اخراج میلسپو در ژوئن ۱۹۲۷، به بدنامی گسترده رژیم پهلوی دامن زد. مه ۱۹۲۷ تغییراتی در نظام قضایی کشور رخ داد. با انجام این تغییرات، روحانیت از دخالت در امور قضایی منع شده و از وزارت دادگستری اخراج شدند. اندکی پس از اخراج میلسپو، مخالفت روحانیون بیشتر شد.
قرارداد ایران ـ روسیه در اکتبر ۱۹۲۷ و واگذاری امتیاز انحصاری شیلات به روسیه، مردم و روحانیون را هر چه بیشتر علیه حکومت تحریک کرد. با تصویب قانون اسناد زمین در فوریه ۱۹۲۸ این مخالفتها ادامه یافت. این قانون، قدرت و معیشت روحانیون شیعه را تضعیف میکرد. علاوه بر سرکوب روز افزون مردم، رژیم در سال ۱۹۲۸ اقدام به تأسیس «احزاب سیاسی» ساختگی کرد. این احزاب، نمونههای اولیه احزاب سیاسی دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بودند. خلاصه! در ژوئیه ۱۹۲۸، یک نظام استبدادی ظالم استقرار یافته بود و رژیم پهلوی آماده نابود کردن مخالفان خود بود که روحانیون شیعه، مهمترین آنها بودند. بدگمانی و دشمنی متقابل روحانیون شیعه و رژیم پهلوی عمیقتر شد. بیشتر مردم معتقد بودند رضاشاه بهایی است. بدرفتاری با علما و قرار گرفتن بهاییان در پستهای مهم دولتی، بیش از پیش بدگمانی روحانیت را تشدید کرد.
۲۴ مارس ۱۹۲۸، یا چند روز پیش یا پس از آن، در رویدادی که احتمالاً در تاریخ ایران بیسابقه است، رضاشاه شخصاً یک روحانی بزرگ شیعه- مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدتقی بافقی- را در حرم مقدس قم مورد ضرب و جرح قرار داد. در پی هفتمین دوره انتخابات مجلس در تابستان ۱۹۲۸، رژیم به سمت سرکوب بیشتر مخالفان روحانی خود پیش رفت. در این میان، میتوان به سرکوب آیتالله مدرس اشاره کرد که پس از شکست در انتخابات، دستگیر و تبعید شد. دسامبر ۱۹۲۸، مجلس متمم قانون ثبت اسناد و املاک را تصویب کرد. همچنین در این مجلس تحت عنوان «قانون اصلاح لباس»، حمله اصلی به روحانیت تصویب شد.
این قانون، مردها را ملزم میکرد به جای کلاه مخروطی شکل یا دستار، «کلاه پهلوی» به سر کرده و به جای پوشش سنتی ایرانی، لباسهای مدل اروپایی به تن کنند. زنان نیز حق استفاده از نقاب را در انظار عمومی از دست دادند. این اقدامات مخالفت شدید روحانیون شیعه و افراد متدین را در پی داشت. دولت در پاسخ به این مخالفتها، تابستان ۱۹۲۹ روحانیون بسیاری را دستگیر کرد و موفق شد مخالفان روحانی را عجالتاً سرکوب کند. با مطالعه این اسناد میتوان دریافت که چرا روحانیون ایران در جریان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، تا بدان حد از رژیم پهلوی نفرت داشتند و چرا آیتالله خمینی که در زمان رضاشاه طلبهای جوان بود، از شخص رضاشاه چنان کینه عمیقی به دل داشت. همچنین حوادث سال ۱۹۲۸ افغانستان نشان داد ایران نیز بر لبه تیغ قرار دارد. حکومت افغانستان با انجام اقداماتی مشابه، مخالفت مردم را برانگیخت و در نتیجه پادشاه این کشور مجبور به فرار شد. مقاومت در برابر اصلاحات، شامل شورشهای گسترده عشایر در سال ۱۹۲۹ میشود. یکی از مهمترین شورشها، شورش قشقایی بود که به کمک نیروی نظامی و با سختی فراوان سرکوب شد.
«آرام ساختن» مناطق عشایرنشین، اقداماتی تند و خشن میطلبید. مانند جابه جایی اقوام لر به منظور دور کردن آنها از منطقه خود در سالهای ۱۹۲۹ و ۱۹۳۰٫ با فرا رسیدن سال ۱۹۳۰، مخالفت آشکار عشایر در هم شکسته شد و تعداد زیادی از سران عشایر کشته یا اعدام شدند. علاوه بر دستگیری بسیاری از روحانیون و سران عشایر، رژیم پهلوی افرادی را نیز که بیم دشمنی آنها با رژیم میرفت، زندانی کرد. از جمله این افراد میتوان به فیروز و صارمالدوله اشاره کرد. حتی ژنرال حبیبالله شیبانی، افسری که در سرکوب شورشهای کردستان و فارس نقش عمدهای ایفا کرد، همچنین رئیس پلیس تهران نیز از زندان و توهین و رسوایی جان سالم به در نبردند. دیری نگذشت که حکومت ترور تلفات زیادی بر جا گذاشت و قربانیان بسیاری گرفت. در این سلطنت به ظاهر قانونی، رضاشاه بر مجلس قانونگذار و تمام قوای حکومتی، تسلط کامل داشت.
در وزارت دربار، نوکری لایق و مطیع به نام تیمورتاش تحت فرمان او بود. بعد از ۵ سال سلطنت، رضاشاه ظاهراً تمام مخالفتهای آشکار را سرکوب کرده بود. همانطور که وزیرمختار آمریکا اشاره کرده، سال ۱۹۳۱ پادشاهی رضاشاه پهلوی بیش از هر زمان دیگری در امنیت بود. پس از این بود که وخامت اوضاع، رژیم پهلوی را در سراشیبی سقوط انداخت اما حمله نظامی آگوست ۱۹۴۱ به رهبری انگلستان، این رژیم را از خطر سقوط نجات بخشید.
وصایای عمومی حضرت علی علیه السلام: