«و من شدم «ایران»!  من باید پاسخگوی همه نقاط ضعف و قوت ایران می‌بودم. انگار من مسؤول همه شرایط و وقایع بودم. چاره‌ای نبود و البته از این ناچاری ناراضی هم نبودم. من ناخواسته واسطه انتقال بخشی از اطلاعات شده بودم و این فرصتی بود تا آنطور که باید و شاید وظیفه‌ام را انجام دهم. تصمیم گرفته شده بود! من سفیر ایران بودم و حافظ منافع کشورم و مردمش».

این معرفی کوتاه که پشت جلد کتاب «خاطرات سفیر» درج شده این پیغام را به ذهن مخاطب مخابره می‌کند که در این کتاب قرار است روایتی بخواند از مواجهه یک دانشجوی ایرانی مشغول به تحصیل در خارج از کشور با رویدادها و انسان‌های متفاوت از فرهنگ‌ها و ملل مختلف اما نیلوفر شادمهری در این کتاب بخشی (تاکید می‌کنم بخشی) از روایت روزهایی را که در پاریس در مقطع دکترای طراحی صنعتی مشغول تحصیل بوده، برای خواننده بازگو کرده است.

«کتاب «خاطرات سفیر» را توصیه کنید که خانم‌های‌تان بخوانند». این تک جمله سرنوشت این کتاب و نویسنده آن را تغییر داد و امروز او و کتابش را به یکی از نام‌های مطرح در میان طیف خاصی از اهل مطالعه تبدیل کرده است. رهبر معظم انقلاب چندی پیش در جریان یکی از دیدارها به این اثر اشاره و توصیه کرده بودند خانم‌ها این کتاب را بخوانند. همین یک جمله سبب شد تا «خاطرات سفیر» در بازار کتاب کمیاب و در برهه‌ای نایاب شود و امروز به چاپ ۱۵ و بالاتر برسد. کتابی که تا پیش از آن باید آن را اثری نسبتا گمنام در بازار کتاب به حساب می‌آورد، با توجه و عنایت رهبر معظم انقلاب به این اثر و به‌طور کلی به مقوله کتاب و کتابخوانی، برای نوجوانان و جوانان و به‌طور کلی مخاطبان این حوزه کتاب مهمی تلقی شد و اقبال گسترده به آن موجب شد کتاب در بازار کتاب برای مدت کوتاهی کمیاب شود.